شهر درگذر زمان
حدود 5 تا 7 هزار سال بیشتر از تاریخ شهر نمی گذرد. این چندین هزار سال در مقایسۀ کل تاریخ حیات بشر لحظه ای بیش نیست. اما همین لحظه کل دورانی است که ما آن را تمدن (civilization) می نامیم.
تاریخ بشر تا حدود زیادی توصیف پیروزی شهرها و حیات شهری است بیشتر آنچه را که ما تاریخ باستان (Ancint History) می گوییم. حماسه فتوحات و شکست های شهرهای بزرگ و مهم است.
شهر در حقیقت نقطۀ آغاز تاریخ نوین بشر است. سازمان اجتماعی به تعبیر امروز آن در شهر پایه گذاری شد. سیاست، مدیریت و اقتصاد مدرن همگام با شهر به دنیا آمد. بهداشت عمومی به شکلی که نسبتی نزدیک با بهداشت امروزی نوع بشر داشته باشد از شهر آغاز گردید.
برای یافتن منشاء پیدایش شهر ناچار هستیم که به تاریخ و آثار باستانی رجوع کنیم. اولین نوع اسکان در بین انسان ها سکونتگاه های موقت، مخفیگاه ها و یا غارها بوده است. انسان موجودی است که تنها به مسئلۀ بقا و ادامۀ حیات توجه ندارد. به طوری که حتی در اولین آثار سکونتگاه های موقتی انسان، یعنی غار، نقوشی ترسیم شده است که شاید نمایشگر اضطراب، وحشت، توجه به ابعاد ماوراءالطبیعه، توجیه مرگ و بعضی از شعائر بوده است (مامفورد1984). در میان حرکت آزاد انسان در دورۀ کهنه سنگی اولین گروهی که اسکان یافتند مرده ها بودند، یعنی قبرستان اولین نوع سکونت انسان است و اغلب این قبرستان ها مبدل به اماکنی می شوند که افراد در مهاجرت های فصلی به آن باز می گشتند تا با ارواح اجداد خود تماس برقرار کنند (همان،ص14-19). در بیشتر شهرهای باستانی در مصر، بین النهرین، روم و یونان قبرستان از جمله اماکن مهم بوده است.
اولین تجربه انسان از معماری به شکل طبیعی در غار پدید می آید و در همانجا تخیلات انسان نقش می بندد. اولین هسته شهر در مکان ملاقات قبایل و اقوام برای اجرای بعضی از مراسم و شعائر و یا بازگشت به همان قبرستان ها شکل می گیرد.
بر مبنای شواهد باستان شناسی، مامفورد اشاره می کند که اولین دهات توسط زنان ساخته شده است.
اولین شهرهای جهان بر مبنای نظر گوردون چیلد در بین النهرین حدود 3000 سال قبل ازمیلاد مسیح پدید آمدند و شهرهایی را به وجود آوردند که بین 12000 تا 24000 نفر سکنه داشتند (رایزمن 1970،ص1). بعضی از جامعه شناسان شهر مانند رایزمن اظهار می دارند که علت پدید آمدن شهر را نمی دانند و بعضی دیگر معتقدند که پیدایش شهر بخشی از تکامل اجتماعی بوده است که پس از اینکه انسان از مرحله اقتصاد معیشتی عبور می کند و کنترل محیط را بیشتر در اختیار می گیرد برای ساختن شهر آمادگی پیدا می کند، یعنی توانایی ساختن محیط اجتماعی پیچیده تری را به دست می آورد. در هر صورت برای پیدایش شهر، انسان باید از مرحله ابتدایی تنازع بقا عبور کند و وابستگی انسان به طبیعت به طور نسبی کمتر شده، وابستگی اجتماعی او بیشتر شود.
همانطور که قبلاًً ذکر شد اولین شهرهای جهان حدود 3500 سال قبل از میلاد مسیح در بین النهرین دره های حاصلخیز دجله و فرات به وجود می آیند. شهرهایی مانند (کیش)، (اور)، (لاگاش)، (بابل)، (آشور)، (سومر)، (نینوا). آنگاه در هند باستان حدود 3100 سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند (موهنجودارو) و (هاراپا) در کنار رودخانۀ سند به وجود می آیند. در حدود 1500سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی در کنار رود زرد ساخته می شوند. شهرهای یونان و روم جدیدتر هستند و به 300 تا 400 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردند.
در نیم کره غربی در قارۀ آمریکا بین 300 سال قبل از میلاد مسیح تا 300 سال بعد از میلاد مسیح در تمدن ما شهرهایی به وجود می آیند که به دلایل نامعلوم از بین می روند (جسیت و فاوا 1969،ص 9-16، سوبرگ 1965، ص 38-39).
شهرهای قرون وسطی در اثر تغییراتی که در ساختار قدیمی اجتماعی پدید می آید، شکل می گیرند، یعنی اتحاد مجدد قلعه با سکونتگاه ها و فعالیت های خدماتی و صنعتی افراد آن و پیدایش بازار پس از رونق مجدد تجارت، بنابراین ساختار جدید شهر و نظام سیاسی - مدیریتی آن یکپارچگی و استقلال را به همراه دارد و در واقع بر مبنای نظر ماکس وبر این ویژگی سیاسی شهر است که آن را مبدل به مکانی خاص می سازد و حدود آن را به عنوان یک نظام اجتماعی مشخص می کند (وبر1966) و ایدئولوژی تعلق به شهر را به وجود می آورد که تا امروز هم ادامه دارد.
در واقع هستۀ اصلی شهر امروز در قرون وسطی ریخته می شود. حرکت بطئی فئودالیسم قرون وسطایی به سوی نظام بورژوازی و صنعتی همپای خود شهرها و تغییر شکل آنها را به دنبال دارد. رشد بورژوازی در بطن فئودالیسم کم کم شهرها را از حالت اولیۀ قرون وسطایی خارج کرد و به شکل شهرهایی که بستر مناسبی برای رشد بورژوازی و صنعت باشند تغییر شکل داد. تزلزل در تمام اشکال اجتماعی - اقتصادی و سیاسی بعد از دوران فئودالیسم، مورفولوژی شهر را نیز تحت تأثیر قرار داد و کمکم شهرهای تجاری و شهرهای صنعتی از درون نظام فئودالیته سر بر آوردند.
در جایی که شهرها در انحصار بورژوازی تجاری بودند ارزش های جدیدی بر مبنای اهمیت ثروت و سود شکل می گرفت و چون شهر از مناطق روستایی جدا بود، بقای شهر متکی بر توانایی تولیدات صنعتی بود. می توان تکامل شهر را بر مبنای رابطه میان بورژوازی یا گروه تجاری اشراف و سلطنت در کشورهای مختلف تبیین کرد. برای مثال توسعه نیافتگی شهرهای تجاری اسپانیا در مقایسه با ایتالیا یا آلمان در طول قرن شانزدهم و هفدهم تحت تأثیر نقش این شهرها به عنوان واسطه میان سلطنت و تجارت با آمریکا قرار دارد. در حالی که در ایتالیا و آلمان، شهرها، بسیار مستقل بودند و وابستگی آنها به اشراف و پادشاه موقتی بود. شهرها، قبل از صنعتی شدن، یک نظام اجتماعی مستقل بودند که در اطراف فعالیت های خاص عمدتاً غیر کشاورزی و صنعتی شکل گرفته بودند. تقسیم کار اجتماعی و تکنیکی شهری (در مقایسه با روستایی) در آنها مسلط بود و توسط طبقۀ خاصی به نام بورژوازی تجاری هدایت می شد (کستلز1998،ص14).
شهری شدن مدرن با انقلاب صنعتی شکل میگیرد. در این دورۀ احداث کارخانه ها در اطراف شهر، سیل مهاجرت روستائیان به شهرها را در پی دارد که الگوی جمعیتی شهرها را دچار تغییر و دگرگونی می کند. از طرف دیگر انقلاب صنعتی با تولید انبوه به مصرف کنندگانی نیاز دارد تا با خرید تولیداتش چرخ کارخانه همچنان در گردش باشد. تولید اجناس ماشینی و مشابه نوعی هم گونی مصرف در شهرها ایجاد می کند. این هم گونی مصرف باعث هم گونی مردم شهرها می شود. شیوۀ تولید صنعتی، نحوه زندگی فرد را تغییر می دهد و به این ترتیب شهر که موقعی تنها مرکز مبادلات یا مرکزیت سیاسی یا مدیریتی یا جایگاه فرهنگی و سکونتی بود تبدیل به مکانی جهت تولید، عرضه و مصرف تولیدات و فرآورده های کارخانجات می گردد.
به این ترتیب انقلاب صنعتی با شکوفایی تولید صنعتی ساخت شهرها را دگرگون می سازد و سازمان اجتماعی را تغییر می دهد. این تغییر در روابط درونی شهرها نیز بروز می کند.
صنعت که با استثمار انسان از انسان پا به عرصۀ حیات گذاشته بود با تولید انبوه خود، هر طبقه و قشری را لباس های هم شکل ماشینی را به تن می کند و به این ترتیب ویژگی پوشش و قیافه ظاهری پدیده ای به نام جامعۀ توده وار را به وجود می آورد. جامعۀ توده وار تحت تأثیر تبلیغ که در این شرایط شکل می گیرد تبدیل به جامعه ای هم شکل می گردد. در این جامعۀ هم شکل، انسان های از طبقات قرن هیجدهمی از بین می روند. در اثر تبلیغ، کالا بدل به افسانه ای مرموز می شود و به این ترتیب بت شدن commodity fetishism شکل می گیرد.
این روند صنعتی شدن و همشکل شدن و جامعۀ توده وار شهری، به دنبال خود بحران هویت و بیگانگی elination را به همراه می آورد که یکی از معضلاتی است که تا امروز نیز انسان شهری با آن دست به گریبان است.
جریان صنعتی شدن که نیروی اصلی و خلاق قرن نوزدهم بود، نامساعدترین محیط شهری را که بشر تاکنون دیده به وجود آورد، به طوری که حتی افراد مرفه هم از آن در امان نبودند، شهری شدن و صنعتی شدن رشدی همگام داشت. از یک طرف مهاجرت به شهر و از طرف دیگر افزایش مواد غذایی به ویژه به علت ورود آن از آمریکا و مستعمرات دیگر رشد جمعیت را به همراه آورد. تا قرن نوزدهم صنایع به شکل پراکنده و غیر متمرکز درکارگاه های کوچک جای داشتند، بعد از آن بدترین شرایط کار در کارخانه های متمرکز و بزرگ به وجود آمد. تحول نظام افزارمندی به تولید کارخانه ای، افزایش ساعات کار را به همراه داشت. به طوری که در شهرهای قرن نوزدهم بین 12 تا 14 ساعت کار معمول بود. در فاصلۀ بین سال های 1820 تا 1900 ویرانی و بی نظمی در درون شهرها شدیداً دیده می شود. در این سال ها استثمار انسان ها در نهایت است. استفاده از کار کودکان و زنان به دلیل کم بودن دستمزد آن ها باعث میشود که کودکان در کارهای شاق و طاقت فرسا به کار گمارده شوند. دستمزد کم، عدم وجود امنیت شغلی، عدم وجود بیمه ها و سازمان های تأمینی و رفاهی و مشکلات دیگری از این قبیل کارگران آن دوره را تبدیل به ماشین های زود مستهلک شونده ای کرده بود که قدرت هیچ اعتراضی نداشتند زیرا لشکر بیکاران پشت در کارخانه ها منتظر بود تا به محض اخراج کارگری به جای او مشغول شود.
شهر قرن نوزدهم در واقع همانند یک زاغۀ بزرگ بود. عناصر اصلی مجموعۀ شهری جدید کارخانه و راه آهن است و خود شهر به یک زاغۀ بزرگ مبدل می شود. کارخانه هستۀ اصلی شهر را تشکیل می داد و همۀ ابعاد شهر تحتالشعاع آن قرار داشت.
در شهر صنعتی جدید اساسی ترین خدمات شهری دیده نمی شد. عصر صنعت و تولید انبوه تا اواخر قرن نوزده فکری برای بهبود وضع زندگی مردم نکرده بود. در آخر این قرن لوله کشی آب، دستشویی، نورگازی و چراغ گاز، حمام، سیستم ذخیرۀ آب برای تمام شهر و سیستم فاضلاب پدید می آید.
حومۀ شهرها بین 1850 تا 1920 ساخته میشوند و پیدایش حومۀ شهر با رونق حرکت راه آهن ارتباط نزدیک دارد. در مراحل بعدی با پیدایش ترنهای زیرزمینی و اتومبیل رونق خاصی پیدا میکند. حرکت بخشی از خطوط حمل و نقل به زیرزمین یعنی مترو از سال 1905 در اروپا آغاز میشود. و بالاخره مامفورد در کتاب « بزرگراه و شهر » به نقش مهم اتومبیل در شکل دادن به فضای شهری مفصلاً اشاره می کند و اظهار می دارد بزرگراه به جای اینکه در خدمت مردم شهر باشد برای صنعت اتومبیل سازی و استفادۀ هر چه بیشتر آن در سطحی بسیار وسیع ساخته میشود (مامفورد1964،ص244-256).
شهرهای صنعتی - توسعۀ مادر شهرهای مدرن
بلونفلد معتقد است که پیدایش پدیدۀ مادر شهر یک تحول جدید و اساسی در تاریخ بشر است. در حالی که در آغاز صنعتی شدن مهاجرت های شهری مرکزگرا هستند، پس از این مرحله چون هستۀ مرکزی شهر به حالت انفجاری در می آید مهاجرت های مرکزگریز آغاز میشوند. بنابراین پیدایش « مادر شهر » با گسترش شهر به بیرون و پیدایش حومه نشینی همزمان واقع می شود. « مادر شهر » اولیه بر مبنای نظر بلونفلد حوزه ای از تمرکز 500000 نفر است که شعاع حرکت از درون به مرکز در حدود 40 دقیقه با وسایل حمل و نقل سریع است.
دلایل توسعه « مادر شهرهای » مدرن گوناگون هستند. بلونفلد در دهۀ 1960 به رشد جمعیت، مهاجرت به شهرها، پیشرفت تکنولوژی، پیدایش حمل و نقل سریع، حرکت جمعیت به حومه ها به علت نامساعد بودن شرایط محیطی در مرکز شهر و تبدیل مرکز شهر به محل کار اشاره میکند.
در مادر شهر مشاغل تخصصی و تقسیم کار پیچیده است. قشر جدیدی در مادر شهر رشد میکند که در بخش خدمات مشغول هستند و جمعیت قابل توجهی را تشکیل میدهند.
اجزاء مادر شهر عبارتند از:
- مجتمع اقتصادی مرکزی، متشکل از ادارات دولتی و مؤسسات خصوصی و بخش های خدمات شهری است.
- مناطق مسکونی با وسایل و خدمات وابسته به آن.
- کارخانه ها و تأسیسات صنعتی وابسته به آن.
- زمینها و فضاهای باز.
« مادر شهر » یک پدیدۀ ساده نیست. مجموعه ای از عوامل نیروهای تولیدی، روابط اجتماعی جدیدی را پدید می آورند که در قالب شیوۀ فرهنگی خاصی تجلی پیدا میکند. پیوند میان فضا و تکنولوژی مهمترین رابطۀ میان مجموعۀ ساخت اجتماعی و این شکل شهری است. ادامه مطلب در بخش دوم